هيچ مي داني چرا چون موج
در گريز از خويشتن ييوسته مي کاهم ؟
- زانکه بر اين يرده ي تاريک
اين خاموشي نزديک
آنچه مي خواهم نمي بينم
و آنچه مي بينم نمي خواهم